تماس با ما داستان چند نسل نقشه‌نگارى درگفت‌وگو با محمدرضا سحاب از نوجوانى باید با نقشه و جغرافیا خو بگیریم

tafresh news
مرکز اصلی خبر رسانی از تفرش
نويسندگان
جدیدترین مطالب

«با نقشه هر کاری می‌شود کرد، بدون نقشه هیچ کار نمی‌شود کرد.» این اصلی‌ترین مفهومی است که نسل سوم

خانواده‌ی سحاب بر آن تأکید می‌کند.

 

 

اتاق کار محمدرضا سحاب، مدیر «مؤسسه‌ی جغرافیایی و کارتوگرافی سحاب» پر از نقشه‌ و اطلس و کره‌های جغرافیایی است.

کتاب‌های مربوط به جغرافی همه جا دیده می‌شوند و تصاویر و نقاشی‌های دیگر اعضای این خانواده که همگی در همین زمینه فعالیت می‌کردند، روی دیوارها و بالای کتابخانه‌ها به چشم می‌خورند. سحاب از اسامی شناخته شده در زمینه‌ی تهیه و انتشار نقشه‌های جغرافیایی است.

  • چرا مؤسسه‌ی شما به این شکل خانوادگی اداره شده است. الآن معمولاً فرزندان علاقه ندارند حرفه‌ی پدر را ادامه دهند؟

دلیل این اتفاق به ماهیت کار برمی گردد. کارتوگرافی (نقشه‌نگاری) کاری است که اگر یک نفر آن را شروع می‌کرد تا پایان عمرش ناقص می‌ماند و عمر یک نفر برای به پایان رساندن آن کافی نبود. در دیگر نقاط جهان هم مؤسسه‌های نقشه‌نگاری به‌صورت خانوادگی و در چند نسل اداره می‌شوند.

  • پس پدر و پدربزرگ شما با این اندیشه که فرزندانشان راه‌ آنان را ادامه دهند کار را شروع کردند.

پدربزرگ من استاد ابوالقاسم سحاب در سال۱۲۶۶ در تفرش به دنیا آمد و از  کودکی در مدارس محلی تحصیل کرد او در ادامه‌ی تحصیل، علوم جدید و زبان‌های فرانسوی، آلمانی و انگلیسی را هم یاد گرفت. او پس از آمدن به تهران به کار معلمی پرداخت. هم‌زمان در روزنامه‌ها به نوشتن مقاله و سرودن شعر می‌پرداخت. ابوالقاسم سحاب در مجموع 72 عنوان کتاب نوشته که بیش‌ترشان تاریخی‌اند و در بین آن‌ها کتاب‌های جغرافیایی هم وجود دارد. او و پدر من استاد عباس سحاب مؤسسه‌ی جغرافیایی و کارتوگرافی سحاب را در سال 1315بنیان‌گذاری کردند و 20 سال بعد پدربزرگم فوت کرد.

  • و پسر راه پدر را ادامه داد.

بله، پدرم متولد 1300 خورشیدی بود و از همان ابتدای تحصیل تمام تمرکز خود را بر نقشه‌نگاری گذاشت. او در دبیرستان اولین نقشه‌ی خودش را روی یک کاغذ کالک کشید که الآن هم ما این نقشه را داریم. هم‌چنان که از تابلو‌های نقاشی‌اش نگهداری می‌کنیم. او برای تهیه‌ی نقشه‌های مناطق گوناگون ایران به بیش از 30‌هزار شهر و روستا سفر کرد و در سال ۱۳۳۴ با همکاری مؤسسه‌ی کلمبوس آلمان، نخستین کره جغرافیایی را به خط و زبان فارسی تولید کرد. مؤسسه‌ی سحاب به‌خاطر تلاش‌های او رشد کرد و پا گرفت.

  • پس مؤسسه‌های خارجی نقشه‌نگاری باید تا به حال چندین نسل را به خود دیده باشند.

کار نقشه‌نگاری به‌صورت متمرکز بعد از رنسانس و مخصوصاً بعد از کشف قاره‌ی آمریکا شروع شد. محققان اروپائی نقشه‌های افرادی مانند ادریسی، بیرونی و صفاقسی و دیگر جغرافی‌دانان مسلمان را جمع کردند و با استفاده از آن‌ها نقشه‌نگاری جدید را شروع کردند. بد نیست بدانید که یکی از مورخین تاریخ کارتوگرافی، در پژوهشی ثابت کرده که خطوط نقشه‌های استخری تشابه  زیادی با شیوه‌ی رسم خطوط در نقشه‌های مترو امروزی دارد. الآن مؤسسه‌ای اروپائی در حال فعالیت نقشه‌نگاری است که 270 سال عمر دارد و نسل هشتم خانواده در آن کار می‌کنند.  

  • تغییرات جدید و اتفاقات سیاسی باعث نشده این سلسله‌ها قطع شود.

مؤسسه‌ی «یوستوس پرتس» سال 1785 میلادی در آلمان تأسیس شده است.  بعد از جنگ دوم جهانی، مدیری که نسل هفتم این خانواده محسوب می‌شد و در دوران جنگ سرد، در آلمان شرقی مؤسسه را اداره می‌کرد، به‌خاطر مشکلاتی که دولت کمونیستی درست کرده بود، نمی‌توانست کارش را ادامه دهد. او در سال 1953 با بچه‌‌ی کوچکش به آلمان غربی فرار کرد و در آن‌جا شعبه‌ی دوم یوستوس پرتس را تأسیس کرد.  اما قبل از پایان جنگ سرد فوت کرد. کارکنان مؤسسه آن را حفظ کردند تا پسر به سن قانونی رسید و به او تحویل دادند. بعد از وحدت دو آلمان، مؤسسه‌ها دوباره به هم پیوستند ولی آن پسر که نسل هشتم مؤسسه بود، یک بار به من گفت که اداره‌ی شعبه‌ی شرقی مشکل است، زیرا شعبه‌ی غربی با شش کارمند و شعبه‌ی شرقی با 170 کارمند کار می‌کند، بنابراین مخارج زیادی داشت. با این حال هنوز هم  این مؤسسه کار می‌کند و فعال است. نکته‌ی جالبی که در آثار این مؤسسه می‌توان مشاهده کرد، نقشه‌ی تهران و اطراف آن ترسیم «اشتال خان» رئیس پستخانه‌ی ایران در زمان ناصرالدین شاه در این مؤسسه در آلمان به چاپ رسیده است.

  • ولی هر کار طولانی، ممکن است مدتی به مشکل برخورد کند و تعطیل شود.

کار نقشه‌نگاری را نمی‌توان با امور تجاری مقایسه کرد، زیرا اگر با هدف کسب درآمد انجام شود، ماندگار نخواهد شد. این کار فرهنگی است و باید با این دید انجام شود. مؤسسه‌ای  هست که در سال 1883 تأسیس شده و از آن زمان نقشه چاپ می‌کرده، در حالی‌که تهیه و ترسیم و چاپ نقشه سخت‌ترین نوع چاپ است.

  • با این حساب باید نقشه‌نگاری و انتشار آن از حرفه‌های قدیمی در کشورهای توسعه یافته باشد. چرا این کار در کشور ما جایگاه خودش را پیدا نکرده؟

یکی از دلایلش این است که برای جذب نوجوانان به این رشته زمینه‌ی مساعد را فراهم نکرده‌ایم. این نوجوانان در آینده مسئولانی می‌شوند که می‌توانند تصمیم‌های مهمی بگیرند و در تمام آن‌ها به اطلاعات جغرافیایی نیاز دارند، ولی چون در آن زمان اهمیت نقشه را درک نکرده‌اند، از آن استفاده‌ی صحیح نمی‌کنند. زمانی که می‌خواستند صنایع ذوب‌آهن اصفهان را طراحی و احداث بکنند جایی انتخاب شد که از منابع سنگ آهن و ذغال‌سنگ فاصله زیادی داشت. حالامشخص شده که مشکل کمبود آب هم دارد.

  • پس مشکلات محیط زیستی ما هم نتیجه همین کارهای غیر علمی است.

بله الآن دریاچه‌ی ارومیه مورد توجه همه است. زمانی بود که می‌خواستند از میانه این دریاچه جاده بکشند. در کشورهای دیگر مثل ژاپن و دانمارک هم روی دریا و دریاچه پل زده‌اند ولی پلی که شرایط زیست محیطی را عوض نکند و جریان‌های طبیعی را به هم نزند. اما در دریاچه‌ی ارومیه کوه را کندند و سنگ و خاکش را توی دریاچه ریختند. سنگ‌ها در بستر دریاچه فرو رفت و  مسیر حرکت آب را قطع کرد، این شروع مشکل بود. یا این‌که برای تأمین آب کشاورزی و شرب، بی مطالعه سدهای زیادی زدند، تاجریان آب ورودی به دریاچه را مهار کنند. نیت خوبی داشتند ولی دریاچه را خشک کردند.

  • مشکل آلودگی هوای تهران هم با استفاده از نقشه قابل حل بود.

البته. من خودم در جریان طراحی نقشه‌ی جامع تهران در سال 1352 بودم. تهران از 22 سال قبل بدون ضابطه رشد کرد و به وضع امروزی رسید در حالی که برای زندگی چهار میلیون نفر ظرفیت داشت. در جریان رشد آن و ساخت بنا‌های گوناگون نه از دانش جغرافی استفاده شد و نه از کسانی که این اطلاعات را به‌صورت دقیق داشتند کمک گرفته شد. با این وجود، طرح‌هایی بود که بر اساس آن می‌توانستیم این مشکلات را کنترل کنیم. حالا ترافیک آزار دهنده و آلودگی شدید به همه آسیب می‌زند.

  • نمی‌شود یک اطلس کامل برای پشتوانه علمی تمام این طرح‌ها درست کرد؟

چرا، ما از سال 72 موضوع طرح اطلس ملی را مطرح کردیم. باید مانند کشورهای پیشرفته‌ی جهان، یک مرجع دقیق علمی جغرافیایی داشته باشیم و با اتکا به آن طرح‌های مختلف عمرانی، اقتصادی، فرهنگی و ... مورد مطالعه و تصمیم‌گیری مسئولان قرار گیرد.

  • در این زمینه به نقشه‌هایی برای آموزش به نوجوانان هم نیاز داریم؟

در مورد اطلس‌های آموزشی نیز نسخه‌هایی برای نوجوانان لازم است تا با رنگ و طراحی مناسب باعث علاقه‌مندی آن‌ها شود. الآن اطلس‌های جهانی به محیط زیست‌ اهمیت زیادی می‌دهند و ما هم باید نقشه‌های آموزشی نوجوانان را با همین ویژگی طراحی کنیم.

  • در شهرستان‌ها هم از محصولات جغرافیایی استقبال می کنند؟

اتفاقاً نوجوانان شهرستانی بیش‌تر از تهرانی‌ها به نقشه اهمیت می‌دهند. از زمانی که مؤسسه‌ی سحاب کارش را شروع کرد با این پدیده مواجه بودیم. پیش می‌آمد که نوجوانی برای ما نامه می‌فرستاد و می‌خواست برایش نقشه بفرستیم، ولی پول کافی نفرستاده بود یا اصلاً پولی نداشت. دراین موارد شادروان استاد سحاب نقشه را رایگان برایش ارسال می‌کرد.

همشهرى، دوچرخه‌ى شماره‌ى 694

  • چرا نام خلیج‌فارس اهمیت دارد؟

مؤسسه‌‌ی سحاب برا‌ی دفاع از نام خلیج فارس هم زیاد فعالیت‌ کرده است. از جمله تولید و انتشار کتاب «خلیج‌فارس در نقشه‌های کهن»، «مجموعه‌ی مصوّر تاریخی خلیج فارس» علاوه بر گردآوری و انتشار اسنادی دیگر در این زمینه. از محمدرضا سحاب درباره‌ی بنیان این مشکل و دلیل اهمیت آن می‌پرسیم.

  • دریا‌ها و کوه‌ها اسامی مختلفی در فرهنگ‌های گوناگون دارند. چرا نام خلیج فارس این‌قدر برای ما اهمیت پیدا کرده؟

اگر بحث درباره‌ی نام خلیج فارس یک موضوع تاریخی و علمی بود، هیچ اشکالی نداشت که اسامی مختلفی داشته باشد. شرایط دریای خزر این‌طور است. «بطلمیوس» نام این دریا را هیرکانی نوشته بود و «استخری» خزر. بعد از اسلام آن را بحر خزر می‌نامیدند. دریای مازندران و دریای قزوین هم اسامی دیگر آن است. در زبان‌های اروپایی به این دریا «کاسپین» می‌گویند.

  • یعنی موضوع خلیج فارس یک موضوع کاملاً سیاسی است؟

دقیقاً. خلیج فارس در طول تاریخ همین نام را داشته، ولی جمال عبدالناصر حاکم مصر که در جنگ شکست خورده بود به‌خاطر  این‌که آن موضوع را تحت‌الشعاع قرار دهد بحث  نام مجعول «خلیج ع‌رب‌ی» را مطرح کرد، ولی دولت ایران در همان زمان واکنش مناسبی نشان نداد. البته قبل از آن نیز کسانی مانند عبدالکریم قاسم در عراق هم این نام ساخنگی را عنوان  کرده بودند تا در اختلافات مرزی خود با ایران از آن استفاده کنند. زمانی که کشور مصر و عبدالناصر ریاست اتحادیه‌ی عرب را برعهده داشتند دستوری برای استفاده از آن نام جعلی صادر کردند و بقیه کشورهای عربی هم با گسترش «پان عربیسم»  شروع به تحریف نام خلیج فارس کردند. باید دولت ایران واکنش مناسبی در برابر اتحادیه‌ی عرب نشان می‌داد.

  • اروپاییان هم در این تغییرنام نقش داشتند؟

بله آن‌ها به این اختلاف دامن می‌زدند. «سرچارلز بلگریو» که کارگزار بریتانیا و مشاور شیخ بحرین بود، در کتاب «ساحل دزدان» می‌نویسد: «خلیج فارس که عرب‌ها به آن «خلیج ع‌رب‌ی» می‌گویند و ما به‌خاطر رعایت ادب از این اسم استفاده می‌کنیم.» در حالی‌که در زمان نوشتن این کتاب اصلاً از  این نام جعلی استفاده نمی‌شد.

نقشه‌خوانی در مدرسه

زمانی که خانواده و  فامیل نمره‌های یک دانش‌آموز را می‌پرسند سراغ ریاضی و زبان می‌روند و کم‌تر کسی از درس جغرافی سؤال می‌کند. گویا این درس در میان درس‌های دیگر اهمیت زیادی ندارد. خود دانش‌آموزان هم علاقه‌ی چندانی به جغرافی نشان نمی‌دهند. قسمت مهمی از فعالیت‌های مؤسسه‌ی سحاب صرف تهیه‌ی منابع آموزشی برای مدارس می‌شود. محمدرضا سحاب درباره‌ی آموزش جغرافی و اهمیت استفاده از نقشه در این درس حرف‌های زیادی دارد.

تیراژ اطلس آموزشی در ایران 20 هزار جلد است و در ژاپن 800 هزار تا یک‌میلیون جلد. باید از سنین کم نوجوانان را با نقشه آشنا کرد تا به اهمیت آن پی ببرند. متأسفانه در آموزش و پرورش به این موضوع اهمیت  زیادی داده نمی شود. گاهی اوقات گفته می‌شود که آموزش صحیح احتیاج به هزینه دارد، ولی تهیه‌ی نقشه در مقابل دیگر هزینه‌ها زیاد نیست. تنها باید به دیوار کلاس یک میخ زد و نقشه را آویزان کرد. این حداقل امکانات است.

بعد از امکانات، این معلم است که باید توجه دانش‌آموز را جلب کند. اگر نوع آموزش اصلاح شود، خود دانش‌آموزان علاقه پیدا می‌کنند که به سفرهای علمی بروند و برخی از این جلوه‌های جغرافیایی را ببینند. این‌جا دیگر تخته‌سیاه کافی نیست و باید دانش‌آموزان را به طبیعت برد تا سوار خودرو از جاده‌های کوهستانی بالا بروند و از ابرها رد شوند و دنیای اطراف خود را کشف کنند، دنیایی که قبلاً فقط روی کاغذ آن را دیده بودند.

ما الآن در مرحله‌ی تهیه‌ی نقشه‌ی مناسب و قانع کردن مسئولان مدارس برای کاربرد آن‌ها هستیم.  اما مگر نوجوان ایرانی از نوجوان آلمانی استعداد کم‌تری دارد؟  آلمان یکی از کشورهای پیشرو در نقشه‌نگاری است و دلیلش این است که از کودکی به این دست استعداد‌ها اهمیت می‌دهد. زمانی که برای یک نمایشگاه به این کشور رفته بودم، سوار تاکسی‌ای شدم که راننده‌اش از مهاجران خاورمیانه بود. وقتی فهمید ایرانی هستم گفت چهره‌های نخبه و سرشناس ما شاعر، ولی نخبگان این‌جا مهندس‌اند، زیرا بچه‌هایشان با «لگو» بازی می‌کنند.

همشهرى، دوچرخه‌ى شماره‌ى 694

[ سه شنبه 1 مرداد 1392 ] [ 3:0 ] [ alireza parsa ]

پروفسور پروانه وثوق رئیس هیئت امنای بیمارستان فوق تخصصی سرطان محک دیروز در  78 سالگی  درگذشت.

فولکس قورباغه ای خانم دکتر، برای اهالی خیابان ظفر، یک نشانه دوست داشتنی بود. نشانه ای که روزی چند بار حوالی بیمارستان علی اصغر(ع) دیده می شدو از حضور کسی خبر می داد  که زندگی اش را وقف کودکان مبتلا به سرطان کرده بود . کسی که زندگی در اروپا را رها کرده بود تا در کنار بچه های سرطانی ایران زندگی کند و به داد آن ها برسد. حالا اما بچه های سرطانی ایران داغدارند. چرا که دیگر نمی توانند محبت را از چشمان او بیاموزند. چشم هایی که دیروز برای همیشه بسته شد.

فرشته نجات

پروفسور پروانه وثوق، متولد اسفندماه 1314 در تفرش بود. او دکترای عمومی خود را در سال 1342 از دانشکده علوم پزشکی تهران دریافت کرد و دوره‌های تخصصی و فوق تخصصی‌اش را در دانشگاه‌های کمبریج، ماساچوست و ایلینوی گذراند و دوره تکمیلی پزشکی را در دانشگاه واشنگتن سپری کرد. اما با پایان تحصیلاتش دوباره به ایران برگشت و در سال 1350 در بیمارستان حضرت علی‌اصغر (ع) مشغول به کار شد.بیمارستان های «مفید» و «کودکان تهران» هم از جمله مراکز درمانی بود که پروفسور وثوق در آنها به طبابت مشغول بود.

 


پروفسور وثوق که از مؤسسان رشته فوق تخصصی خون و سرطان کودکان در ایران بود ، نخستین بخش هماتولوژی و آنکولوژی را در بیمارستان علی اصغر راه‌اندازی کرد و از ده سال پیش با راه اندازی بیمارستان تخصصی محک روز و شب خود را در بیمارستان می گذراند .

او رئیس هیئت امنای بیمارستان تخصصی محک هم بود و تا آخرین روزهای عمر خود، علاوه بر ریاست هیئت امنای موسسه خیریه حمایت از کودکان مبتلا به سرطان (محک) به امر تعلیم و تربیت دانشجویان پزشکی و نیز درمان کودکان مبتلا به سرطان اشتغال داشت.

همکارانش می گفتند: بارها به ایشان پیشنهاد شده که برای مشاغل تحقیقاتی در ازای دریافت حقوق هنگفت و امکانات دیگر ساکن کشورهای اروپایی و آمریکایی شود. ولی او خدمت رایگان به کودکان سرطانی وطنش را برگزید.

مرحومه وثوق در سالهای خدمات موثر پزشکی خود، کودکان سرطانی بسیاری را از سراسر جهان درمان کرده و به آنان سلامتی را بازگردانده بود و هیچ گاه ازدواج نکرد. شاید به همین خاطر باشد که برخی به او لقب«مادرترزای ایرانی» داده اند.

 
[ سه شنبه 1 مرداد 1392 ] [ 2:59 ] [ alireza parsa ]
مرشد ولی‌الله ترابی سفیدآبی، داستان‌نویس، طومارنویس و نقال پرآوازه پنج دهه اخیر هنرهای نمایشی ایران در بیمارستان فیروزگر بستری شد.

به گزارش سرویس فرهنگی مشرق به نقل از تسنیم، مرشد ولی‌الله ترابی سفیدآبی، داستان‌نویس، طومارنویس و نقال پرآوازه پنج دهه اخیر هنرهای نمایشی ایران، در بیمارستان فیروزگر تهران بستری شد. وی پیش از این در سال‌ 86 به دلیل مشکلات کلیوی در بیمارستان هاشمی‌نژاد تهران بستری شده بود.

مرشد ترابی در سال 1315 در ده اسبی‌آب یا همان سفیدآب از توابع شهرستان تفرش در استان‌مرکزی به دنیا آمد. وی کودک بود که همراه خانواده به تهران آمد و در محله دروازه غار ساکن شدند. در تهران به مکتب رفت و خواندن و نوشتن را آموخت. پدرش تعزیه‌خوان بود و او هم از همان دوران کودکی، نقش طفلان مسلم را در نمایش‌ها بازی می‌کرد. پس از نقش دو طفلان، وی به ترتیب نقش‌های حضرت قاسم(ع)، حضرت علی‌اکبر(ع) و حضرت یوسف(ع) را خواند ولی پس از مدتی در حدود 20 سالگی، تعزیه خوانی را رها کرد و به سراغ آموختن فنون ورزش‌های رزمی قدیم چون چوب‌بازی، شمشیرزنی، پرتاب نیزه، کارد و... رفت. مدتی هم گود مقدس زورخانه، فنون کشتی قدیم و خصلت‌های جوانمردی و پهلوانی را تجربه کرد.

مرشد ولی‌الله ترابی با اجازه پدر، در حدود سال 1335، به خدمت مرشد روح‌الله شوقی نقال رفت و روایت‌های سینه به سینه نقالی را از ایشان آموخت و پس از مدتی نقالی را آرام آرام به صورت خودجوش با تمرین و ممارست در زمینه نحوه ورود شخصیت‌ها، رها کردن تیر از کمان، زدن گرز، جیغ و شیون و فریاد و دیگر حرکات نمادین آغاز کرد.

وی در حدود سال 1340 از محله دروازه غار به محله شهر ری نقل مکان نمود و در حوالی منطقه محل سکونت خود، در یک قهوه‌خانه بزرگ رسماً اجرای نقالی را شروع کرد. مرشد ترابی در سال 1353 توسط عطاالله بهمنش (از مفسران معتبر ورزشی) به عنوان نقال افتتاحیه جشن طوس انتخاب شد و بعد از آن نیز در جشنواره‌های شیراز و اصفهان و بسیاری دیگر، مقام اول نقالی را کسب کرد.

این استاد هنر نقالی و نمایش، علاوه بر تهیه و تنظیم چندین طومار نقالی، روایت‌های گوناگون شاهنامه را نیز در چندین جلد گردآوری نموده که یک جلد آن با عنوان مشکین‌نامه توسط انتشارات نمایش به چاپ رسیده است.

[ سه شنبه 1 مرداد 1392 ] [ 2:58 ] [ alireza parsa ]

به مشهد رفتم و خداى متعال توفيقات زيادى به ما داد. به هر حال به دنبال كار و وظيفه خود رفتم. اگر بنده در زندگى توفيقى داشتم، اعتقادم اين است كه ناشى از همان بّرى «نيكى» است كه به پدر، بلكه به پدر و مادر انجام داده ام

 گروه انقلاب اسلامی «تیتریک»  ؛ آيت اللَّه سيدجواد حسيني خامنه‏اي، از علماي بزرگ، مجتهدان پرهيزگار و روحانيون زاهد روزگار بود.

ولادت سید جواد فرزند سید حسین و پدر مقام معظم رهبری  که با شهرت خامنه ای شناخته می شود  در نجف اشرف در خانواده ای روحانی ، در سال ۱۲۷۴ شمسی متولد شد . در سه سالگی همراه پدر به تبریز می آیند و در محله " خیابان " سکنی برمی گزینند . وی در نوجوانی شاهد ماجراهای مشروطیت بود ، مخصوصا اینکه شوهر خواهرش " شیخ محمد خیابانی " رهبری بخش بزرگی از جریان مشروطه خواهی را در شمال غرب ایران رهبری می کرد و بطور بدیهی تمام خانواده را درگیر این جریانات ساخته بود .

 

آقا سید جواد خامنه ای در جوانی سفری به عتبات و سفر دیگری به مشهد کرد و در همین سفر آخر ، جذب معنویت و صفای علمای مشهد و هم جواری با امام همام موسی الرضا (ع) شدند و تصمیم به اقامت در مشهد گرفتند .
پدری که با مجاهدتهایش فرزندانی امین وتلاشگر در راه خدای باریتعالی تحویل اسلام وجامعه داده وخود نیز درطول عمرشریفش روزگارپرمخاطره ای را شاهد بود. وی ابتدا نه ماه و سپس ۹ سال در مشهد ساکن شد و از حضور علمای بزرگی چون " آیت الله آقازاده خراسانی " و " آیت الله حاج آقا حسین قمی " استفاده کردند
انساب نسب آیت الله خامنه ای به حضرت سلطان سید محمد که از سادات حسینی است و با چهار واسطه فرزند امام سجاد می شود می رسد .

 ایشان به دلیل ظلم و جور عباسیان به مناطق مرکزی ایران و تفرش ، آشتیان و فراهان می آیند و از سوی مردم آن مناطق مورد استقبال قرار می گیرند ولی مأموران عباسی در تفرش ایشان را دستگیر و شهید می کنند و هم اکنون مزار ایشان در میقان اراک قرار داد .
 سید محمد فرزند سید محمدتقی ، فرزند سید میرزا علی ، فرزند سید میرزا اکبر ، فرزند سید فخرالدین از شجره مبارک حضرت سلطان سید محمد است که از تفرش به آذربایجان مسافرت می کنند و در شهر خامنه  ۸۰ کیلومتری شمال غربی تبریز  ساکن می شوند .
بعد از وی سید حسین ، فرزند سید محمد در خامنه مشغول هدایت و ارشاد مردم می شود و البته به نجف اشرف سفر می کنند و در آنجا به درس و بحث اشتغال می ورزند . ایشان جد حاج سید علی خامنه ای بودند .

 

 

 

پدرش مرحوم آية ا...حاج سيد حسين خامنه اي عالم بزرگ تبريز و امام جماعت مسجد جامع اين شهر بود که در سال ۱۳۲۵ ه.ق رحلت نمود. سنين نوجواني وي مقارن با آغاز نهضت مشروطيت بود و ايشان برخي از رويدادهاي مهم از قبيل مصلوب کردن بزرگان تبريز در روز عاشورا به وسيله روسها را ديده بودند.
پدر گرامی مقام معظم رهبری در سال ۱۳۴۵ قمری برای ادامه تحصیل به نجف اشرف می روند و تا سال ۱۳۵۰ در نجف از درس علمای عظام ، " آیت الله عظمی میرزای نایینی " و " آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی " بهره وافر می برند . پس از این آقا سید جواد به مشهد باز می گردند و تا انتهای عمر پر برکت خود به وظایف دینی و علمی اشتغال می یابند .

 

 
ایشان در عین برخورداری از مقامات عالی علمی ، وجهه ای مردمی و محبوب داشتند و تا آخر عمر در خانه ای محقر و البته با صفا زندگی کردند . او همواره با رژیم های سلطه ستم شاهی مخالف بود و هرگز حاضر نشد تا قدمی در موافقت و تأیید آنها بردارد .
مقام معظم رهبری در توصیف ایشان می فرمایند :" پدرم با هر کاری که رضا خان پهلوی کرده بود ، مخالف بود  از جمله ؛ اتحاد و شکل از لحاظ لباس  و دوست نمی داشت همان لباسی را که رضا خان به زور می گوید ، بپوشد . "
 
همسر ایشان همسر حاج سید جواد و مادر حضرت آیت الله خامنه ای ، دختر آیت الله  حاج سيد هاشم میردامادی نجف آبادي ، از علمای برجسته نجف آباد اصفهان بودند . آیت الله سید هاشم میردامادی متولد ۱۳۰۳ ه ق در نجف اشرف بودند که ایشان سال ۱۲۱۰ ه ش به مشهد رفتند و در سال ۱۳۱۴ به علت سخنرانی تند علیه رضاخان به سمنان تبعید شدند . وی در سال ۱۳۳۹ ش دوباره به مشهد بازگشتند و به تفسیر قرآن در گوهرشاد پرداختند . ایشان در سن ۷۷ سالگی و به علت بیماری فوت کردند و در جوار امام رضا به خاک سپرده شدند .
نسبت آیت الله میردامادی با سی واسطه به ابوالحسن محمد دیباج ، فرزند امام صادق (ع) می رسد .
 
پدر درکلام پسر آیت الله حاج سید جواد خامنه ای فرزند سید حسین خامنه ای، پدر بزرگوار مقام معظم رهبری است. 
رهبر بزرگوار در ضمن بيان نخستين خاطره هاى زندگى خود از وضع و حال زندگى خانواده شان چنين مى گويند:
«پدرم روحانى معروفى بود، امّا خيلى پارسا و گوشه گير... زندگى ما به سختى مى گذشت. من يادم هست شب هايى اتفاق مى افتاد که در منزل ما شام نبود! مادرم با زحمت براى ما شام تهيّه مى کرد و... آن شام هم نان و کشمش بود.»

 

 

امّا خانه اى را که خانواده سيّد جواد در آن زندگى مى کردند، رهبر انقلاب چنين توصيف مى کنند:
«منزل پدرى من که در آن متولد شده ام، تا چهارـ پنج سالگى من، يک خانه ۶۰ ـ ۷۰ مترى در محّله فقير نشين مشهد بود که فقط يک اتاق داشت و يک زير زمين تاريک و خفه اى! هنگامى که براى پدرم ميهمان مى آمد (و معمولاً پدر بنا بر اين که روحانى و محل مراجعه مردم بود، ميهمان داشت) همه ما بايد به زير زمين مى رفتيم تا مهمان برود. بعد عدّه اى که به پدر ارادتى داشتند، زمين کوچکى را کنار اين منزل خريده به آن اضافه کردند و ما داراى سه اتاق شديم.»
رهبرانقلاب از دوران کودکى در خانواده اى فقير امّا روحانى و روحانى پرور و پاک و صميمي، اينگونه پرورش يافت و از چهار سالگى به همراه برادر بزرگش سيد محمد به مکتب سپرده شد تا الفبا و قرآن را ياد بگيرند. سپس، دو برادر را در مدرسه تازه تأسيس اسلامى «دارالتعّليم ديانتى» ثبت نام کردند و اين دو دوران تحصيل ابتدايى را در آن مدرسه گذراندند.

 

 

 

 
در خاطرات رهبر انقلاب آمده است که زمانی ایشان در سال ۱۳۴۳ در قم مشغول تحصیل بودند، از مكاتباتى كه با پدر داشتند، متوجّه شدند كه يك چشم پدر به علت «آب مرواريد» نابينا شده است.  آیت الله خامنه ای پس از آگاهی از این خبر تحصیل در قم را رها کرده برای مراقبت از پدر به مشهد باز می گردند. 
در خاطرات ایشان چنین نقل است: «به مشهد رفتم و خداى متعال توفيقات زيادى به ما داد. به هر حال به دنبال كار و وظيفه خود رفتم. اگر بنده در زندگى توفيقى داشتم، اعتقادم اين است كه ناشى از همان بّرى «نيكى» است كه به پدر، بلكه به پدر و مادر انجام داده ام». 
وفات آقا سید جواد ، پس از چند ماه نقاهت و ضعف در سن ۹۲ سالگی به لقاءالله پیوست و پیکرش در دارالفیض حرم مطهر حضرت رضا (ع) دفن گردید .
 
پیام تسلیت امام خمینی(ره) امام خمینی در پیام تسلیت خود ، علم و تقوای آقا سید جواد خامنه ای را مورد تأکید قرار داده اند و بیان فرمودند :
جناب حجت الاسلام آقای حاج سید علی خامنه ای رییس جمهور محترم دامت افاضاته
رحلت والد معظم جنابعالی که عمری با علم و تعهد و تقوا به سر بردند ، موجب تأسف گردید. این مصیبت را به جنابعالی و اخوان محترم و خاندان جلیل تسلی گفته ، سلامت و موفقیت آن جناب را از خدای تعالی مسئلت دارم .
والسلام علیکم و رحمة الله
۲۸ شوال المکرم ۱۴۰۶
روح الله الموسوی الخمینی
(۱۵ تیر ۱۳۶۵)
[ سه شنبه 1 مرداد 1392 ] [ 2:57 ] [ alireza parsa ]
صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد
درباره وبلاگ

به تفرش نیوز خوش آمدید
امکانات وب

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 48
بازدید هفته : 61
بازدید ماه : 93
بازدید کل : 66316
تعداد مطالب : 158
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1

تماس با ما دریافت کد بارش برف
لینک باکس هوشمند پردیس
لینک باکس هوشمند برتر

كد موسيقي براي وبلاگ